Tuesday, January 16, 2007



به نام حضرت دوست که قبل از هر چیز زیبا نام اوست. به نام او و شاکر او که سبب آشناییمان لطف و رحمت اوست. و اگر تو دل آزردیی بدین آشنایی بدان که آذین زنده و سرخوش است به سبب آن
چه دشوار است صحبت از رفتن و نبودنت.. پس بگذار خاطره ی اولین سلام را به یاد آوریم که من هنوز رفتنت را باور ندارم. آمدنت را چلچله ها خبر دادند..آمدنت را گرمای دلم در سرمای دی خبر داد و رفتنت را نمیدانم

که آیا بی خبری دلیل بر رفتن همیشگیست؟
و آیا بیخبران همان فراموش شدگانند؟

سوگند به پیمانی که بستیم هنوز رفتنت را باور ندارم..چرا که تو خود گفتی آمده ام که بمانم..و زمانی که برای آخرین بار در کنارت قرار گرفتم نمیدانستم که این زمان دیگر تکرار نمیشود..نمیدانستم که رفتنت را بازگشتی نیست و باید به خدایت بسپارم برای همیشه..که من به حرمت عهد بینمان باز سلام دارم

و اکنون که جغدان شوم بر سر کویمان قرار گرفته اند دریافته ام که دیگر تو را بازگشتی نیست..آنان خبر آورده اند که با کاروان از دیار دل من گذشتی

خدا به همراهت

و این زمان زمان مرگ انتظار سبز است
پس به خدایت میسپارم که همچون مرغان عشق به پرواز در آمده و امیدوارم که رسم زندگی را بیاموزی از این پرنده های عاشق
که عشق به آدمی آدمیت بخشید
چرا آدمیت رفت و انسان جستوجویش نکرد؟
و چرا آدمیت مرد و انسان در فراق آن گریه نکرد؟؟؟

4 comments:

Anonymous said...

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که، بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید به

یاد آسمونی که، منو از چشم تو میدید؛ اگه گفتم

خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده ست نه اینکه

میشه باور کرد، دوباره آخر جاده ست؛ خداحافظ

واسه اینکه، نبندی دل به رویاها بدونی با تو و

بی تو، همینه رسم این دنیا

Anonymous said...

Mitavan cheshmeh shod az del joushid,

Mitavan nour shod az rozaneii bas tabid,

Mitavan kashefe khoubiha shod,

Mitavan cheshm o cheraghe hameye alam bood,

Mitavan adam bood.

Anonymous said...

نكنه ستاره يي بياد
ياد تو رو نياره

Anonymous said...

حكايت جالبيست كه فراموش شدگان فراموش كنندگان را هرگز فراموش نمي كنند